ببخشید، یک سکه دوزاری دارید؟
میخواهم به گذشته ها زنگ بزنم!
به آن روزهای دور...
به دل های بزرگ،
به محل کار پدرم،
به جوانی مادرم،
به کوچه هاى کودکى،
به همبازی هاى بچگى...
میخواهم زنگ بزنم به دوچرخۀ خسته ام،
به مسیر مدرسه ام که خنده های مرا فراموش کرده،
به نیمکت های پر از یادگاری،
به زنگ هاى تفریح مدرسه،
به زمستانی که با زمین قهر نبود،
به بخارى نفتى که همۀ ما را با عشق دور هم جمع میکرد،
میدانم آن خاطره ها کوچ کرده اند...
میدانم ...
آری میدانم که تو هم، دنبال سکه میگردى !!
افسوس... هیچ سکه ای در هیچ گوشی تلفنی،
دیگر ما را به آن روزها وصل نخواهد کرد...
حیف...
صد افسوس که دوزاری مان بموقع نیفتاد !
برچسب : نویسنده : eamour84987 بازدید : 31